
کتاب بابا سيد ابراهيم صلواتآباد سنندج
از دوران کودکي خود يعني دههی سي بهياد دارم که وقتي گوش شنوا پيدا کردم و بدون درک معناها به محاوره و گفتگوی اطرافيانم در روستای صلواتآباد سنندج توجه ميکردم، با کلماتي مکرّر مواجه ميشدم که مرتب در ميان جملات افراد از کوچک و بزرگ، زن و مرد، باسواد و بيسواد، زمزمه ميشد و آن يک قسم مقدس و تکيه کلامي بود که برای حقانيت بيانات خود بهزبان ميآوردند تا طرف مقابل و مخاطب را اقناع بنمايند.
به " باوا سهی ئيبرايم " قسم
بزرگتر که شدم، فهميدم که مقبرهی باوا سهی ئيبرايم در بالای تپهی مرتفعي در جنوب شرقي روستا قرار دارد و مردمان از سراسر شهرهای استان کردستان و روستاها با خلوص نيّت و با اشتياق، رنج فراوان سفر را تحمّل کرده و برای زيارت مقبرهی باوا سهی ئيبرايم به صلواتآباد آمده و بعد از انجام مراسم دعاخواني در کنار مرقد وی در بالای تپه، بهسوی تکيه و خانقاه حاج سيدکاظم در محلهی غرب روستا از کوچههای داخل صلواتآباد ميگذشتند تا به محضر روحاني وارسته و عارف رباني و مرد باکمال و مورد قبول تمام اهالي روستا يعني حاج سيدمحمدکاظم ابراهيمي پدر بزرگ اينجانب برسند و ضمن ديدار و تقاضای دعای خير از مشاوره و رهنمودهای ايشان نيز برای حل مشکلات زندگي و دفع بلايا و شفای ناراحتيهای جسمي و رواني کمک بطلبند. در ضمن به ديدار نعلين پيامبر اسلام که در اختيار حاجي سهی کاظم بود، نائل ميشدند و...
شرح بيشتر در مورد نعلين و شهرت تاٌثير آن در التيام روانپريشيهای مردمان و رسيدن به حاجات معنوی مختلفهی اهالي کردستانات و تاريخ احوال باوا سهی ئيبرايم جد بزرگ طايفهی سادات صلواتآباد را در صفحات بعد به نقل از کتاب پدرم حاج سيدمحمدناصر ابراهيمي ملاحظه ميفرمائيد.