شيدای علم
سید محمد فواد ابراهیمی, 03 ارديبهشت 1400
1 مهر 1391 شمسي
دربهار سال 1391 به فکر سيمانکاری زيرزمين خانهی مسکوني افتادم که سالها، بی در و پيکر، لانهی سوسک و عنکبوت و مخفيگاهی برای گربههای محلهی چهارباغ سنندج شده بود. سوا حسن اکبری جوشکار در نهايت کارداني و دلسوزی از آهنآلات موجود برايش در و پنجرهها ساخت و از لولههای فرسوده و ميلگردهای زنگ زده چهارپايههای چند طبقه برای جای دادن اشياء در زيرزمين درست کرد. سوا عبدالله خدارحمي برقکار زحمت تاٌمين نور آنجا را کشيد و سوا محمد غلامي سيمانکار ديوارها و سقف زيرزمين را صاف و سفيد و کف آنرا بتون ريخت. برادران سوا سيفالله و سوا برهان الماسي در برش و جا انداختن شيشهها همکاری کرده و سوا اميد عيسيپوران نجار در نهايت دلسوزي کارهای چوبي قفسهها و طاقچهها را به انجام رسانيد. بعد از چند ماه کار پر زحمت، مکان بسيار تميز و مناسبي برای جای دادن وسائل و اشيايي که ظاهراً بدون استفاده بودند فراهم گرديد.
وقتي که اشياء قديمي گرد و غبار گرفته را از کنجها و زوايای خانه بيرون کشيدم و پس از شستن و تميز نمودن به زيرزمين منتقل کرده و در طبقات مهيّا شده قرار ميدادم، جرقهی تشکيل و تاٌسيس يک موزهی شخصي در ذهنم ساطع شد.
عبور لولههای تاٌسيسات شوفاژ از نزديکي سقف زيرزمين به نحوی عجيب، باعث آويزان کردن بسياری اشياء قديمي و تجربهی بازديدهای فراوان از موزههای داخل و خارج ايران مرا واداشت تا بدون ترديد هزاران اشياء کولکسيونهای خود را به زيرزمين ببرم و بدينسان مجموعهای بالغ بر 30 هزار قطعه ريز و درشت در کنار هم بهوجود آمد.
اگرچه ميدانستم که موزه تعريف خاص خود را دارد و بايد دارای محوری مشخص با عنوانی معيّن، مجموعه اشياء معلومي را در معرض نمايش قرار دهد و حامل پيامي روشن و يا اطلاعات خاصي را مربوط به يک روند و فرايند به بازديد کننده برساند و ... اما جمع شدن آنهمه وسائل و اشياء قديمي مرا متقاعد نمود که از پراکندگي موضوعي و تنوع و تعدد محتويات زيرزمين چشمپوشي کرده و کلمهی " موزه " را برايش در نظر بگيرم. مگر نه اينکه آنهمه کولکسيون را سالها بهدنبال خواست دل، جمعآوری کرده بودم و ميبايست زماني ديگران را هم در اين حظ دروني شريک ميکردم؟!
معمولاً موزهها محوريت دارند و نام آنها حاکی از نوع و موضوع محتويات موزه ميباشد. مثلاً: " موزه حيات وحش "،"موزه اشياء باستاني و تاريخي"، " موزه ابزارآلات سفاين فضايي "،"موزه نظامي"، " موزه تاريخ طبيعي" و ...
هر موزه اطلاعات خاص و معيّني را در چارچوبي مشخص ارائه ميدهد که هر يک طرفداران و علاقمندان خود را جذب کرده و برای آنها جالب بوده و شايد برای بازديد کنندهی هوشيار مثمر ثمر باشد.
محل، فضا و موقعيّت موزه يکي ديگر از پارامترهای مهم و مؤثر در کارائي، روايي و ضرورت برپايي موزه بوده که درجه، اعتبار و ارزش موزه از روی آنها تعيين ميگردد.
محتويات و اشيايي که در موزه قرار ميگيرند، بايستي همگي در ارتباط با محوريت موزه باشند و تا حدی سنخيّت بين آنها برقرار بوده و روابط بامعنايي بين هر چند تای آنها قابل درک باشد.
چيدمان اشياء در موزه نيز بسيار حائز اهميّت بوده، تا جايي که بازديد کننده را راهنما و نياز به توضيحات را به حداقل برساند. ناگفته نماند اين موضوع، اتيکت گذاری و شرح کتبي الصاقي را نفي نميکند.
کيفيّت نور و تهويه و همواری و تسهيل در حرکت بازديدکنندگان، يکي ديگر از ضرورياتي است که يک موزه بايد دارا باشد. وجود راهنما برای تشريح بسياری خصوصيات پنهان، بهويژه برای توجيه بازديدکنندگان کم تجربه الزامي است و بسياری مطالب ديگر که پرداختن به همهی آنها را در اينجا لازم نميدانم.
با اذعان به آگاهيهای فوق، بايد به عرض بينندگان و اهالي معرفت و بهخصوص افراد حساس و نکتهگير که شايد زماني ديدار از " موزه شخصي فواد " نصيبشان گردد، برسانم: اين موزهی شخصي ظاهراً دارای هيچکدام از معيارهای فوقالذکر نيست! اما ويژگيهای خاص خود را دارد و شايد بتوان گفت: نوعي موزهی ابتکاری است که تا تاريخ 1/ 7 / 1391 شمسي لااقل در استان کردستان و شهر سنندج نظيرش را اعلام نکردهاند. با احترام به کساني که ارزشها را ميشناسند و به آن حسادت نميورزند، هر توجيه و تعريف و اظهار نظری در رابطه با " موزه شخصي فواد " را اينگونه پاسخ مي دهم:
کساني که فقط و فقط بلدند ايراد بگيرند، اگر ميتوانند موزهای بهتر از اين موزه و يا شبيه آن را تشکيل دهند، هذا گوی و هذا ميدان!
در مرداد ماه سال 1391 که مقارن با ماه مبارک رمضان بود با زبان روزه به ساماندهي اشياء فراوان، در آن فضای پنجاه و پنج متری پرداختم و مشاهدهی نمايشگاه خانههای رياضيات کشور در دوازدهمِن کنفرانس آموزش رياضي ايران در دانشگاه سمنان در شهريور ماه نود و يک، به من اين جراٌت را داد که موجوديت اولين موزهی شخصي در استان کردستان ايران را تحت نام " موزهی شخصی فواد " در شهر زيبای سنندج اعلام نمايم. لذا پيامک : " روز اول مهر 91 در سرآغاز تعليم کلاسيک، موزهی شخصي فواد با حضور جناب اميرارسلان آصفي و استادان فرهيخته افتتاح ميگردد. " را برای عدهی زيادی در سراسر ايران جهت اطلاعرساني ارسال نمودم. بسياری از علاقمندان بهويژه اهالي سنندج اشتياق خود را برای شرکت در مراسم افتتاحيه اعلام نمودند. با کمال تاٌسف فقط به دليل کوچک بودن مکان و عدم گنجايش محل موزه نتوانستم پذيرای آن بزرگواران باشم. باخواست خدای متعال و عنايت استادان گرانقدر در روز شنبه 1/7/1391 شمسي طي مراسم خاصي، موزه بهوسيله جناب آقای اميرارسلان آصفي از نوادگان آصف اعظم کردستان صاحب اصلي خانه کُرد سنندج ( موزه مردم شناسي ) و همراهان افتتاح گرديد.
فيلم مراسم افتتاحيّه حکايت از تولّد اولين موزهی شخصي درشهر سنندج مرکز استان کردستان ايران مینمايد. هدف از ارسال پيامک به تعداد فراوان، صرفاً اطلاعرساني بود. از آنجا که مکان موزه مملو از اشياء زيادی ميباشد و فقط راهرو باريکي برای تردد انسان باقي مانده است، اگرتعداد بازديد کننده از دو سه نفر بيشتر باشد، امکان مشاهده و بررسي تواٌم با توضيحات وجود نداشته، لذا برای آن عزيزاني که اظهار تمايل به ديدار موزه کرده بودند، پيامک مبنی بر رسيدن به آرزويشان ارسال نمودم که با همآهنگي قبلي امکان ديدار از موزهی شخصي فواد مطابق برنامه وجود دارد.
از همان مهر ماه سال 1391 مرتب مشتاقان و علاقمندان برای ديدار از موزهی شخصي فواد بهوسيلهی تلفن همآهنگي کرده و به ديدار از موزه نائل گرديده و عکسها و فيلمهای فراوان از آن بازديدها در بايگاني موزه موجود است. بعدها اشياء فراوان مختلفي به محتويات موزهی شخصي فواد اضافه شد و تعداد اشياء موزه که اکثراً در زندگي خانوادههای کوردواری قديم و حال موجود بوده و هست به حدود 120 هزار شيئي رسيد.
موقع افتتاح موزه جناب محمود شکری اساعه قطعه شعر ذيل را ايراد کردند.
شعر افتتاح " موزهی شخصي فواد " سنندج 1/7/1391
معلم چون خور تابنده دائم |
بانی نیکیها و دور از زمائم |
به نام و به یاد خلاق رحمان |
ابتدا و آغاز هر امر و فرمان |
امروز ابتدای سال تحصیلی است |
روزی مبارک در این مشغولی است |
روز تبریک است بر دانشیاران |
دانشآموزان، آموزگاران |
به دانشخواهان هم به استادان |
بنیانگذاران دانائی و ایمان |
به آن کسانی عاشقاند مُدام |
به علم و هنر به نیکی مرام |
تا انسانیت تا فضل و هنر |
تعالی بخشند به نوع بشر |
ما هم در این روز به دعوت یاران |
به یاری این یار بنیانگذاران |
معلم، استاد مدرسه و دانش |
آسید فواد اهل نوازش |
آمادهی محضر در این امر خیر |
تا رایج یابد راه صفا و خیر |
تا بنیاد شود نمایشگاهی |
خصوصی موزه در خانگاهی |
افتتاح یابد به دست یاران |
بزرگ زادگان، بزرگواران |
امیر ارسلان آصفی نژاد |
مهندس گزانی، درفش استاد |
موٌسس، بانی، معلم، استاد |
ریاضی و هنر جناب سید فواد |
حقیر هم محمود یک کهنه سرباز |
مشوق به خیر، هستم سرافراز |
تا انشاالله کُرد به تمدن |
کینه و بی مهری برکند از بُن |
یکم مهر ماه، سال نود و یک |
تابلوی این موزه نصب و شده حک |
اميد است جهان با صلح و صفا |
جهالت رها و به حق با وفا |